با
کمی تعجب میگوید کمی تپل نشده است؟ بعد گفت زن دایی : باران را میشه بزارین رو
پاهام .زن دایی خیلی سنگینه پاهام درد گرفت میشه بردارین . کاش میشد باران مال من
بود , من مامانش بودم.
الهی من قربون هر دوشون برم ! وااای که چقدر دلم تنگه واسه هردوشون ! فدای اون چشمای قشنگ بارانم برم من ! چی داره میگه با اون برق نگاهش ؟ با اون لبای نازش ... خداااای من ! من دلم تنگه واسش داداش مهدی... ببوسشون از طرف من . مرسی که نوشتی .
الهی من قربون هر دوشون برم ! وااای که چقدر دلم تنگه واسه هردوشون !
فدای اون چشمای قشنگ بارانم برم من ! چی داره میگه با اون برق نگاهش ؟ با اون لبای نازش ... خداااای من ! من دلم تنگه واسش داداش مهدی...
ببوسشون از طرف من .
مرسی که نوشتی .
خواهش می کنم ابجی قابل نداره
از دیروز هزار بار اومدم عکسشون رو دیدم و ده هزار بار قربون صدقه بارانم رفته ام ! ای خدااااااااااا !!!!
الهی که من قربون هر دو تا شون بشم
نیایش به بزرگ شدن باران فکر میکنه
و باران به رویا های کودکانه.ای فرشته نازنین دوست دارم
نیایشم از ته قلبم بهت می گم به بارانم که دوستون دارم
نیایشم بوی باران می دهد حالا که آمده ! کاش می توانست باران را در چمدانش جای دهد و بیاورد ؛ همانگونه که خود میگوید !!!
کجاهایی داداش مهدی خوبم ؟
لطفا به روز شوید داداش مهدی ! بنویس دیگه خب ...